بازم از سربازی

ساخت وبلاگ
 

مدتی پیش یکی از کادری های گردان سابق رو دیدم اون اول منو شناخت و تا خودش رو بهم معرفی نکرد من نشناختمش! در این حد قیافه آدما یادم می ره! و چه بسا بدی هاشون امیدوارم دیگرانم در قبالم اینطور باشند و...  بهم گفت بعداز رفتنت از پادگان و نبودنت تو گردان تازه فهمیدیم چه نعمتی بودی و چقدر کارای گردان لنگ مونده در نبودت  ..افتضاح شد! تا الانم کادری ها مدام میگند سربازی بخوبی فلانی حالا حالاها گیرمون نمیاد یا اگه تو بودی وضعیت اینطور نمی شد خلاصه بد کردی! حالا ما موندیم کجا یکی مثل تو پیدا کنیم و...

+نمردیمو یکی ازمون تعریف کرد اونم چه تعریفی آخرش گفت بد کردی..

+من چهارو نیم صبح بیدار می شدم می رفتم پادگان نهایتش سه ظهر خونه بودم یا زودتر یا دیرتر طی این مدت تایم یک لحظه استراحت نداشتم یا اگه داشتم در حد چند دقیقه نشستن.سعی میکردم مسؤلیتام رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم و تا آخرین روزیکه که بر عهدم بود این روند ادامه داشت...  ..حالا این بابا ازم تعریف میکنه خبر نداره که دینم در می اومد هی بدو اینور بدو اونور آخرشم بهم میگفتن همش الکی برا خودت تو سطح گردان می چرخی و...

+یکی از بهترین لحظات زندگیم خروج همیشگیم از اون پادگان بود هرچند امروز صبح متوجه شدم دلم برای بودن دوباره در اونجا اونم موقت در حد یکی دو ساعت نه بیشتر تنگ شده.. .

 + روزای آخر خدمتم از بازرسی پادگان کلی تشویقی واسم اومد بعنوان سرباز نمونه معرفی شدم و از فرمانده گردان خواستند ازم تقدیر کنه ایشونم لطف کردن تشویقی ها رو لحاظ نکردن چون می گفت وظیفه اش رو انجام می ده اما در دقایق آخر بودنم در پادگان یک لوحه تقدیر بهم داد که خونه رسیدم مچالش کردم پرتش کردم رفت ارزش نگهداشتن نداشت بعداز این همه دربدری و قدر نشناسی.. .

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۶ساعت 1:33  توسط 14  | 
14...
ما را در سایت 14 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vierzehna بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 10:31