ای خسرو خوبان نظری سوی گدا كن رحمی به من خستهدل بی سروپا كن . . آزمودم عقل دوراندیش را بعد از این دیوانه سازم خویش را . . . مرا تو بیسببی نیستی.. براستی صلت كدام قصیدهای ای غزل؟ . . . . منم آری منم كه از اینگونه تلخ میگریم كه اینك زایش من از پس دردی چهل ساله در نگرانی این نیمروز تفته در دامان تو كه اطمینان است و پذیرش است كه نوازش و بخشش است در نگرانی این لحظه یاس كه سایهها دراز میشون,هامون ...ادامه مطلب